سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فریاد بی صدا

عیدیه همراه خونواده رفتیم مشهد.

یکی از روزا غروب تو صحن سقا خونه نشسته بودیم تو صف نماز جماعت منتظر بودیم تا ناقاره خونه به صدا در بیاد .

وقتی شروع کردن دخترم پرسید: مامان کی ناقاره میزنن؟

گفتم :روزی 2بار .یه بار قبل از طلوع آفتاب و یه بارم قبل از غروب مثله الان .

البته بعضی وقتا هم وقتی کسی شفا بگیره ناقاره میزنن.

یه روز ساعت 11 صبح تو اتاق نشسته بودیم دیدیم صدا میاد

((چون هتلمون نزدیکه باب الجواد (ع)بود))

ناقاره خونه داشت میزد ...

وای خدای من این یعنی این که .....

بدنم یخ کردواشک تو چشام حلقه زد

روبه روی پنجره وایسادم وهمین طور که به گنبدطلاش نیگا میکردم گفتم:

یا ضامن آهو...

به ما هم نظری....

بی صدا

ساعت:11 شب 29 فروردین 88


ارسال در تاریخ 88/1/29 - 10:37 ع توسط فریاد بی صدا

تو یه مهمونی دور هم نشسته بودیم و در مورد این هفته سریال یوسف پیامبر صحبت می کردیم.

یکی می گفت :به نظر شما یوسف وزلیخا ازدواج می کنن؟

یکی دیگه از خانم ها گفت:نه من تو یه تفسیر خوندم که ازدواج نمی کنن.

دیگری گفت:وا ... ازدواج میکنن ... بابا دو تا بچه هم می آرن....

خلاصه جونم واستون بگه هر کی یه نظری داد

حتی بعضی از دوستان که ادعاهایی واسه خودشون دارن از

نویسنده و کارگردان گرفته تا گیریمورو مجسمه سازو...هم خرده گرفتن.

امروز چهارشنبس وهمه منتظریم تا زودتر جمعه بیاد و ببینیم این هفته داستان چی می شه؟..

از صبح جمعه که دائم نگامون به ساعته تا ببینیم کی زودتر ساعت 10 میشه؟اگر هم

زیر نویس تلوزیون بزنه یوسف پیامبر 20/22دادمون می ره هوا که ای بابا دوباره مردم از یه فیلم خوششون اومد..لابد میخوان این وسط کلی پیام بازرگانی پخش کنن؟؟؟

کلی دلمون تاپ تاپ میکنه تا سریال شروع شه ..

همه کارا رو هم ردیف میکنیم تا موقع دیدن فیلم شش دانگ حواس سر جاش باشه ...

راستی خودمونیم آیا ما قبلا هم این قدرمنتظر جمعه بودیم؟

  ما که روزای جمعه خیییییییلی بیش از این باید نگران و منتظر باشیم که

نکند ....(این جمعه هم بیاید و او نیاید..)

ای کاش این قدر که منتظر دیدن یوسف بودیم

بیش از این منتظر یوسف زهرا(س) بودیم

نویسنده:فریاد بی صدا  ساعت 20دقیقه به 1

 


ارسال در تاریخ 88/1/26 - 12:46 ع توسط فریاد بی صدا
قالب وبلاگ