به نام خدا
ازحیاط به طرف در که می رفتم،چشمم خورد به درخت و شمشادهای توی باغچه.یه نگاهی انداختم،دیدم برگاشون جوونه زده،به طور ناخودآگاه اندازشون رو توذهنم سپردم.فردای اون روز دوباره برگ های شمشادها نظرم رو به خودش جلب کرد،بزرگتر شده بودن.
وقتی برگای یه درخت برای رشد و رسیدن به نور این قدر تکاپو دارن پس چرا گاهی دیده میشه انسان هایی که امیدشون رو از دست دادن و نشستن به انتظار مرگ؟
درخت هر سال به خواب زمستانی می ره،یک نوع مرگ.اما با نزدیک شدن بهار دوباره زنده میشه وهیچ گاه امیدش برای سبز بودن رو از دست نمی ده.
تو نیز امید داشته باش .سبز خواهی شدوریشه هایی پایدار خواهی داشت.
....................................
راستی این روزا با چارقد وبروبچه هاش رفیق شدم.